سنگ و سبو

سنگ و سبو

این جا صرفاً
ثبت خاطرات
خانواده
شخصی
و
.
.
.

...
...
نویسنده

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰ نظر ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۰:۳۵
چهارمی


  اَلا( آگاه باش) ای فکری که در حال پیدا کردن مکان مناسب در اتاق برای نگه داری این موجودات هستی!! مادر هیچ وقت اجازه نخواهد داد این موجودات در هوای خانه نفس بکشند چه رسد به زندگی.
۰ نظر ۲۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۳
چهارمی
بعد از اینکه فیلم بادیگارد و قبل تر از اون فیلم"چ" و چندتا دیگه از همین مدل فیلم ها را برنامه ریزی کردیم که خانوادگی ببینیم و ندیدیم. این بار در یک حرکت بسیار نادر همراه پنجمی و زن داداش(بعد از اینکه پدران محترم برای کامل کردن شخصیت پدری و همسری مسئول نگه داری از بچه ها شدن) بدون پفک. بدون چیپس و لواشک. بدون تخمه رسیدیم چهارراه زند.
+هنوز ذهنم مشغول اون لحظه ای که ردیف های کناری، جلو، پشت سر، با دیدن صحنه های استفراغ ها و خورده شدن جسدها توسط موش ها و به قول خاتون"بیرون رو" ها به خوردن پفک، چیپس، لواشک و تخمه ادامه می دادند.
۰ نظر ۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۱
چهارمی

امسال تولد 2 سالگیش کاظمین بود. -پدر و مادرش به قصد آدم شدن این موجود سختی های این سفر به جون خریدن - نشد واسش یه پُست بذارم حالا جبران مافات...

اگه یه نظر سنجی تو خونه بشه هیچ وقت رای قابل قبولی برای "قابلیت آدم شدن" نمیاره. 

۱ نظر ۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۰:۰۶
چهارمی

انتظار می رود باغ پشت خانه، در فصل پاییز پر از برگ های خشک پاییزی باشد مثلا! اما وقتی مادر به برگ های روی شاخه درختان نیز رحم نمی کند و در کمتر از یک هفته اثری از برگ های روی درختان نمی بینی انتظار بی خود می کند که این گونه می رود.

۲ نظر ۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۷:۱۳
چهارمی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۲:۴۹
چهارمی


...

چند یادداشت که می دونم این جماعت یادشون می ره و یه روزی در به در دنبال همین چند یادداشت می فهمن وبلاگ داشتن همیشه مضر نیست:

-وسایل ضروزی یه دست لباس اضافه و و کمی صابون و شامپو واسه حمام رفتن و لاغیر. هوا گرمه و هواشناسی ایران هوای خودش رو درست و حسابی تشخیص نمی ده چه برسه به هوای همسایه. قابل توجه پدر!

-همراه داشتن برگ خشک شده اکالیپتوس، نعنا، شوید(همون شِوت خودمون)، عسل، سیاه دونه از ضروریات سفر. یه ماه قبل از سفر سفارش داروی امام کاظم(ع) از قم. اینا از پیگیری های دومیه!

-یکی فداکاری کنه و وقت بذاره همین امسال یه کم از این کمک های اولیه مثل تزریق آمپول و سرم و این جور چیزا رو یاد بگیره. تجربه ثابت کرده واسه تزریق سرم رگ های دستت رو می تونن آب کش کنن و قبل از رسیدن پرستار بعدی برای پیدا کردن رگ فرار را بر قرار ترجیح بدهید. پنجمی و خانواده اش شاهدن!

-چند جمله ضروری عربی به لهجه عراقی یاد بگیرین تا جمله هاتون نشه (البته با لهجه عربی مثلا) "داخل شلوغ" ، "جمعیت زیاد"، " تو به ما کمک کرد؟" و الی ماشالله جمله ابتکاری. حالا همه این جمله ها مربوط به سومی نیست اما جمله های ابتکاری کم نداشت!

-طول سفر قبل از پیاده روی رو زیاد نکنین که با یه گروه آدم مریض بخواین بسم الله پیاده روی رو بگین.

-زدن ماسک فایده چندانی نداره. تجربه می گه آدم از اولش گرد و خاک رو کم کم توی ریه هاش وارد کنه و از مواد غذایی عراقی بخوره مثل ترب های سفید کمتر مریض می شه تا اینکه ماسک فیلتری استفاده کنه و توفیر نکنه و یه هفته بعد از سفر هنوز سرفه ها ادامه داشته باشه. مادر به نظریات ما هیچ توجهی نداره!

-اگه قصد دارین سال بعد در خونه ابوحیدر یا خونه های عمود 101 یا 608 خودتون ار مهمان کنید سوغاتی از ایران به همراه داشته باشین. البته آدرس فندق قمر بنی هاشم نجف رو یکی بذاره تو ذهنش شاید به کَرمِ امام سال دیگه هم دادن واسه زائرا. البته توصیه به مجم داریم که دل از دمپایی اش بکنه و تو همون صحبت اول بچه پولدار صاحب هتل دمپایی اش رو وقف کنه تا مهرش به دلشون بشینه.

-حقا به برکت امام میزبان های سخاوت مندی بودند.

۱ نظر ۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۲:۲۴
چهارمی