سنگ و سبو

سنگ و سبو

این جا صرفاً
ثبت خاطرات
خانواده
شخصی
و
.
.
.

...
...
نویسنده

واقعیت

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۶ ب.ظ



یه نکته احکامی)مخصوص اهل خانه که نباید به رو خودشون بیارن):

اگه جایی زندگی می کنی که افق شرعی اش رو نمی دونستی و اتفاقا با "الله اکبر" اذونی که می شنیدی افطار می کردی. موقع سحر هم تا خود تیک تیک اذون آب می خوردی. و بعد از سال ها متوجه شدی افق محل زندگی شما با اذون مذکوره چند دقیقه ای عقب و جلوست. چون از طرف افطار چند دقیقه دیرتر بوده و از طرف سحر زودتر.(یعنی قبل از اذون اصلی محل زندگی افطار می کردی و بعد از اذونش آب می خوردی)

این جا رو می گم بی خیال بشین چون حرفه یه عمر روزه گرفتنه. اگه خیلی شاهکار کنی قضای نماز هایی رو به جا بیاری که لب غروب خوندی و نه حمد و سوره ی درست و حسابی داشته و نه رکوع و سجده سالمی و نمازهای صبحی که بدون وضو خونده می شد تا خواب از سرتون نپره البته یه سری نمازهای به ظاهر سالم هم داشتی مثل اون هایی که جلوی پوستر آموزش نمازی که بابا برای آموزش زده بود به دیوار اتاق و تمام اوقات نماز سعی می کردی علاوه بر ذکرهای عربی، زیر نویس فارسی رو هم بخونی. البته اگه جلو اومدن وعقب رفتن موقع نماز رو فاکتور بگیری.

*باید از مرز گذشت. از مرز دل دل کردن برای رسیدن به دنیا بگذریم. حالت ما برای خوردن افطار یه حرص برای رسیدن به دنیاست. از وقتی یادمه گوشمون به اذون افطار بوده تا بگه "الله اکبر" و ما همون لبه ی پله ها که وایساده بودیم افطار کنیم. (البته الان با صیغه ی جمع گفتم چون فکر می کنم بیشتر بچه های خونه همین مدلی بودن. هر کی اعتراض داره و ادعا می کنه می تونست تا آخر اذون تحمل کنه اینجا اعلام برائت کنه. در غیر این صورت سکوت نشانه ی تایید حرفه.). همین.


۹۵/۰۳/۲۳
چهارمی

نظرات  (۲)

۲۴ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۵ طلبه شهید زنده
این روزا به اذون هم امیدی ندارم :))))))))))
یعنی وقتی اذون میگه فکر میکنم دارم توهم میزنم ...اون وقتا باور داشتم ولی الان دیگه دلم نمیخاد چیزی بخورم ..
دلم برای نخوردن تنگ بود ولی نه اینقد نخوردن :))))))))
راستی من یادم نمیاد نمازمو با این یاد گرفته باشم ..هرچند یادآوری خاطراتم بسیار درب و داغونه ولی نمی دونم چرا حس می کنم اون روزا بیشتر منو یاد کلاخ (ب قول نبات) می ندازه خخخخخخخخ
هنوز تو دلمه چرا نمازهایی رو ک بعضی وقتا دوس نداشتم بخونم خوندم :))))
راستش فکر می کنم اون روزا دلم میخاست وارو نماز بخونم ...
برعکس می گردم طواف خانه ات را /دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند

پاسخ:
((:
آدم وقتی یه حدی رو رد می کنه دیگه بی حس می شه. الان بی حس شدی و مرز  رو دور زدی. اون ور مرزی. واقعا اون ور مرز.( بی وتن که یادته!؟)
نماز کلاغی که خوبه. من به این نتیجه رسیدم که نمازامون مثل دُم اون پرنده هست که همه جای شیراز پلاسه و بهش می گن" دم جنبون"! اون شکلی بوده.





“i don’t like this market any more! it’s up, up and up every da2i1#82y&;b.,Nobody cares what you like/dislike. If your blackbox doesn’t confirm, don’t tell us, call your damn broker and get short.
پاسخ:
واقعا این یکی رو بی خیال!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی